یک کتاب بینظیر از عاشقانهسرای بیهمتای عرب #نزار_قبانی با ترجمهی #رضا_عامری در غرفهی #سرزمین_اهورایی:
من از مردمی هستم که با شعر نفس میکشند و با شعر موی خود را شانه میکنند و شعر را میپوشند. تمام کودکان ما وقتی متولد میشوند، در شيرشان، دی اِن ای شعر وجود دارد. وهمه جوانان ميهنم اولين نامههای عاشقانه خود را به شعر مینویسند و همه مردگان در وطنم زير سنگی میخوابند که دو بیت شعر روی آن نوشته شده است.
در جهان عرب اینکه انسانی شاعر باشد، معجزه نيست. بلکه معجزه اين است که شاعر نباشد.
ما با شعر محاصرهشدهایم و ناچار به نوشتن شعرهستيم، همانگونه که خاک مصر زاييده پنبهزارهاست و سرزمين شام با گندمزارهای خود و سرزمين عراق با خرما خود معروف هستند. ما محکوم به شعر هستيم همانگونه که کشور هلند محکوم به مجاورت با دريا و کوههای هيماليا محکوم به سرشاری از برفاند
داستانِ من و شعر، من و عشق
گزیده آثار منثور نزار قبانی، ترجمه رضا عامری